جغرافیای تاریخی مال امیر (ایذه)نویسنده:دکتر عزت اله عبدالهی نوروزی
پایگاه فرهنگی شهرستان اندیکا
پایگاه اطلاع رسانی اندیکا

جغرافياي تاريخي مال امير


چكيده:
«مال امير(1)» شهري است كه در طول تاريخ فراز و نشيب هايي داشته است ، اين شهر از مناطق جنوب غربي ايران است كه عيلامي ها بر آن حكمراني مي نمودندو آثار وكتيبه هاي به جاي مانده از دوران عيلامي مانند: اشكفت سلمان(2) وكول فره(3) در اين منطقه خود گوياي اين حقيقت است . مال امير پس از عيلامي ها دردوره حاكميت مادها ، هخامنشيان ، اشكانيان وساسانيان همچنان يكي از شهرهاي مهم وتأثيرگذار در روند تحولات سياسي ، اقتصادي اين سلسله ها بوده است .
اعراب مسلمان در سال هفدهم هجري مال امير رافتح كردند واز آن پس اين شهر مورد توجّه آنان قرار گرفت. دردوران اسلامي وبا تشكيل حكومت هاي ايراني تحت نفوذ وسيطره ي حكومت هاي ديلميان آل زيار و آل بويه قرار گرفت. پس از آن درنيمه ي دوم قرن ششم تا سال (827ه.ق.) به عنوان مركز زمامداري حكومت محلّي اتابكان لر بزرگ انتخاب شد.در اين مقاله ، جغرافياي طبيعي وانساني مال امير ، اسامي اين شهر در گذشته ، جايگاه مال امير در متون قديم جغرافيايي وپيشينه ي تاريخي آن و وضعيت مال امير در قرون اوليه اسلامي و در دوره ي اتابكان بررسي وتحليل شده است .اين پژوهش با روش توصيفي وتحليلي بر پايه ي منابع كتابخانه اي است و پس از ارزيابي داده هاي تاريخي وتجزيه و تحليل آنان به سازماندهي و استنتاج از آن پرداخته است .
واژه هاي كليدي:
اتابكان ،ايذج ،لر، لربزرگ ،مال امير
مقدّمه:
تاريخ كهن مال اميرمركز زمامداري اتابكان لر بزرگ باسنّت هاي ديرين خويش وآثار عظيم باستاني و تاريخي - كه حاكي ازپيشينه ي تاريخي شهر است - براي محققّان و مورّخان تاريخ هنوز به روشني شناخته نشده است ،اين بخش از جغرافياي ايران كه از زمان عيلامي ها مسكون بوده واقوام مختلف بر آن حكمراني نموده اند، با وجود اهمّيّت تاريخي كه دارد ، كمتر مورد توجّه قرار گرفته است .حتّي تاريخ نگاران كلاسيك سده هاي ميانه در آثاري چون منتخب التواريخ معين الدين نطنزي ، شرفنامه بدليسي ، تاريخ گزيده مستوفي وآثاري از اين دست نيز به ذكر اشاراتي كوتاه در مورد آن اكتفا كرده اند .
اگر معبد شمي ومجسمه هاي مختلف اين معبد يافته نمي شد ويا كتيبه هاي اشكفت سلمان و كول فره - كه برروي تخت سنگ هاي عظيم نقش بسته است - ويا آثار برجاي مانده ازدوره ي اتابكان


لر و صدها اثرتاريخي به جاي مانده از گذشته نبود ، متون تاريخي گذشتگان هرگز روزنه اي در جهت شناخت اين منطقه نشان نمي دادند وپيشينه ي آن همچنان مجهول وناشناخته باقي مي ماند .
اين پژوهش با رويكردي تحليلي سعي در بازشناسي ومعرفي پيشينه ي تاريخي مال امير و زندگاني بومي مردمي دارد كه در پهنه هاي طبيعي ومسير دشواري هاي سياسي وحوادث مرگبار هميشگي روزگاران ، مقاومت وپايداري كرده اند همين رويكرد باعث شده كه به واكاوي متون جغرافيايي وتاريخي گذشته پرداخته شود ودراين متون مال امير و اوضاع آن در گذشته بازشناسي گردد.
پيوند حيات سياسي حكومت اتابكان لر بزرگ بر مال امير با شرايط و ويژگي هاي جغرافيايي وانساني آن قابل تأمل است . بي ترديد تأثيرشرايط ويژه ي ژئوپولتيكي افزون بر عوامل طبيعي در حيات سياسي اين شهر باعث توجّه حكام و فرمانروايان محلي ومركزي ايران به آن بوده است. لذا انگيزه ي ديگر اين پژوهش، بررسي و تحليل وضعيت اين شهر دردوراني است كه به عنوان مقّر و مركز اتابكان لر بزرگ انتخاب شده بود .
جغرافياي طبيعي وانساني مال امير
شهرستان مال امير در ميان سلسله جيال رشته كوه زاگرس محصور شده است ودر منتهي اليه ساحل سمت چپ رود كارون وشمال شرقي استان خوزستان واقع است اين شهرستان از سمت غرب و شمال غربي به مسجد سليمان ، از سمت شرق و شمال شرقي به استان چهار محال وبختياري واز طرف جنوب به منطقه جانکي منتهي مي شود ،شهرستان مال امير با موقعيت کوهستاني ، آبادي ها و مزارع ، در دره ها و جلگه هاي بين كوه ها واقع شده است که مهم تراز همه دشت يا جلگه مال امير است .
آب کارون از کناره ي شرقي و شمالي مال امير مي گذرد ، امّا چون بستر رودخانه نسبت به سطح زمين پائين تر است در کشاورزي از آن استفاده نمي شود از اين جهت بيشتر خاک آن ديم است و آبهاي کوچک شور و شيرين در ميان جلگه ها ودره هاي آن جاري است که از هر کدام، مقداري از زمين ها سيراب مي شود.مؤلف معجم البلدان به اين ويژگي هاي جغرافيايي مال امير اشاره نموده است. (24/1362: 61)
کوههاي بزرگ اين منطقه عبارتند از:«وَرِزَرد»و«پيان»، اين دو کوه در نواحي شمالي آن ،کوه معروف «آسماري»و«موردفل» در سمت جنوب غربي و کوه«منگشت(4)» در ناحيه جنوب شرقي اين شهرستان واقع شده اند.مال امير بين 31درجه و 48دقيقه عرض شمالي ازخط استوا و 49درجه و 54دقيقه طول شرقي نسبت به نصف النهار مبدأقرار گرفته،بلندي آن ازسطح دريا 764متر است . (9/1364: 429و11/ 1359: 61)
ميزان باران سالانه شهرستان به طورمتوسطه 400ميلي متر است که در فصل زمستان گاهي در ارتفاعات به صورت برف نازل مي شود،متوسط درجه در مال امير 24درجه است و8/6189کيلومتر مربع مساحت دارد.
اين شهرستان به دليل قرار گرفتن در حاشيه کوه هاي زاگرس عمدتاًداراي آب وهواي کوهستاني است . زمستان ها سرد و تابستان هاي معتدل از وي‍‍ژگي هاي آن است. پوشش گياهي اراضي به دليل کوهــستاني بودن منطقه به ويژه در بخش هاي شمالي به صورت جنگل است ، به طوري که اراضي جنگلي مال امير با وسعتي در حدود 220000هکتار بيش از60 درصد کل جنگل هاي خوزستان را به خود اختصاص داده است . به علت وجود مراتع نسبتاً غني و شرايط مساعد آب وهوايي دامپروري منطقه پر رونق و محل قشلاق ايل بختياري است.محصولات مهم آن غلات، برنج،صيفي و حبوبات است.
مال امير شامل دو بخش دهدز و مرکزي و 10 دهستان است.جمعيت کل شهرستان «مال امير»مطابق آمار گيري سال 1371بالغ بر 149423نفر بوده است که از اين ميزان 64072نفر در نقاط شهري و79141نفر در نقاط روسـتايي و6210نفر نيز غير ساکن (عشاير)بو ده اند که بدين لحاظ پس از باغـملک و مسجد سليمان بيشـترين درصد جمعيت روستايي2/57 را در استان خوزستان دارا است .تراکم نسبي جمعيت در«مال امير»معادل1/24هرکيلومتر مربع و رشد جمعيت آن نيز معادل 92/1درصد مي باشد .
اسامي مال امير در گذشته
1-ايديده ياايديذ عيلامي به معني شهر کنار آب (8/1373: 845)
بنابرچند دليل مي توان گفت : ايديده يا ايديذ عيلامي يکي از نام هاي اين شهر بوده است :اولاً:تمدن عيلام در منطقه کوهستاني فعلي بختياري قرار داشته است و شهر ايديده از شهرهاي مهّم آن بوده است .ثانياً:ايديده به معناي کنار آب، باتوجّه به وجود تالاب شط(منگر و يا فم البّواب کتابهاي جغرافيايي )وقرارگرفتن ايذه کنوني درکنار آن مي توان گفت: ايديده همان ايذه کنوني بوده است .ثالثاً:شباهت ميان حروف ايديده يا ايديذ با حروف ايذه مي توان دليل بر اين مدعا باشد.
2-اليمائيد يا اليمائيس: ناحيه مال امير کنوني؛ همان ايالت اليمائيد قديم مي باشد که در زمان حکومت عيلامي ها مرکز مهمي بوده است . دراين ناحيه نقوش برجسته ي متعددي روي سنگ در كنار کتيبه ها وجود دارد که مربوط به اواسط هزارۀ دوم پيش از ميلاد است. (26/1374: 38)
در واقع اليمائيس نامي بود که يوناني ها به عيلام داده بودند به معني جبال است.(26/1374: 26)
3-اوجاياهوجا:که يونانيان اين شهررابه اين اسم مي خواندندومردم به آنجااوجـيا مي گفتند.
(18/1363: 66و67)
4-آنزان يا انشان: به معني دارنده فرّآسماني است که اين نام ازنظر زماني قبل ازآن است که يونانيان اين شهر را اوجا ياهوجا بخوانند.شايد علت اشتهار اين شهرستان به آنزان برگرفته از سابقه و قدمت تاريخي آن باشد . دهخدا در ذيل کلمه (آنزان)در لغت نامه آورده است:«آنزان[اَ](اِخ)[انشان]:نام قديم خوزستان (عيلام )»(25/1343: 395)
از متون تاريخي چنين بر مي آيد که آنزان يا انشان يکي از ايالت هاي مهم دولت عيلام وشامل مناطق کوهستاني شرق خوزستان ،نواحي جنوب غربي اصفهان و قسمت غرب و شمال غربي فارس بوده است .
با توجه به گفته هاي ياقوت حموي در معجم البلدان مي توان به اين نتيجه رسيد که : آنزان بر همين منطقه اطــلاق شده است.زيرا اين شهر در روزگار باستان از نواحي آباد گيتي وداراي اهميتي بسزا بود.و به همين دليل آنزان - که نام اين شهر بوده است - برتمام ايالت اطلاق مي شده است .
5-ايذج: عده اي معتقدند که نام ايذج از کلمه آنزان در دوره عيلاميان گرفته شده است وبعدها به دليل کثرت استعمال به ايذج تبديل گرديده است.يعني آنزان زمان عيلام بعد اينزان وسپس اينزه و بعد از مدتي ايذج ناميده شده بود .(29/1367: 235و236)اکثر مورخين و جغرافيادانان درآثار خود اين شهر رابانام ايذج ذکرکرده اند.(5) اصطخري در المسالک والممالک از ايذج اسم برده و اين شهر را جزو خوزستان دانسته است:«خوزستان در سال 390ه. ق. درشهر دورق«سورق» داراي حاکم مستقلي بود و گاه نيز به دورق الفرس معروف بود.شهرهاي شوشتر،جندي شاپور،سوس،رامهرمز،ايذج وغيره ازشهرهاي معروف آن بود » (6/1368: 90و91)
مورخان وجغرافيانويسان ديگري نيز در آثار خود اين شهر را با نام ايذج ذكر نموده اند .(6)
ابن بطوطه ، سيّاح معروف مراکشي، در قرن هشتم هجري به «ايذج »سفر نمود و نام آن را از زبان مردم محل شنيده آن را به کسر حمزه وفتح ذال ياد کرده است. (3/1370: 241)
اين کلمه در ايام اتابکان لر بزرگ کمتر به کار مي رفته و بجاي آن مال امير استعمال مي شده است .
خواجه ي غزل سراي شيرازي« لسان الغيب حافظ» در ديوانش از نام اين شهر ياد كرده است:
بعدازين نشکفت اگربانُکهت خُلق خوشت خيزدازصحراي ايذج نافه ي مشک خُتن(23/1366: 395)
دلايل روشني بر اينکه ايذج مورد نظر حافظ همين مال امير بوده وجود دارد از جمله :
اولاً: حافظ در زماني مي زيسته که اتابکان لر بزرگ بر ايذج حاکم بودند و اتابکان با حاکمان آل مظفر که عده اي از آن ها ممدوح حافظ بوده اند، هم عصربوده وگاهي رابطه دوستانه و زماني بين آن ها جنگ ودرگيري وجو داشته است.
ثانياً:حافظ در همين غزل به نام يکي از اتابکان لر بزرگ اشاره کرده آن جا كه مي گويد:
شوکت پور پشنگ و تيغ عالم گير او درهمه شهنامه ها شد داستان انجمن(23/1366: 395)
اتابک پشنگ بن سلغر شاه بن اتابک احمد يکي از اتابکان لربزرگ واز 757تا792حکمران مال امير بود منظور حافظ از «پور پشنگ» اتابک پير احمد بن پشنگ بود که بعد از پدر حاکم اين منطقه شده بود .
ثالثاً:با توجّه به وضعيت طبيعي وجغرافيايي مال امير و بهاران زيبا و پرگل اين منطقه کلمه ايذج در اين غزل حافظ ، همان مال اميرمرکز اتابکان لر بزرگ بوده است.
ياقوت حموي در معجم البلدان نام اين شهر را ايذج آورده و مي نويسد :«ايذج هم نام ولايت و هم نام شهر حاکم نشين آن نواحي بوده اين سرزمين در روزگار باستان يکي از نواحي آباد گيتي واز مراکز تمدن قديم بوده ... »(24/1362: 61)
مؤلُف مرآت البلدان ، ضمن بحث وبررسي درباره ي ويژگي هاي جغرافيايي ايذج آورده است:« ايذج به ذال معجمه مفتوحه و جيم الکه و بلدي است ميان خوزستان و اصفهان و در اين الکه شهري به معتبري ايذج نيست حکمران اين الکه تابع کسي نيست. »(7/1367: 137)
6-قلعه ي مال امير(يکي ديگر از نام هاي اين شهر):قلعه مال اميريکي ديگر ازاسامي اين شهر است.امروزه ،خصوصاً در بين مردم عامي و محلي اين اسم بسيار رايج وشايع است وعلّت اين نامگذاري نحوه ي ساخته شدن شهر است ،که بر روي تپه اي قديمي و باستاني بنا شده است و در درون اين تپه ي قلعه مانند، آثاري نيز کشف گرديده است و اين قلعه امروزه درمرکز شهر جاي گرفته است.
7-آياپيريا اَجاپير:اين نام از اسامي باستاني شهر مي باشد در کتيبه هاي اشکفت سلمان نام ايذه را آياپير يا اَجاپيرآمده است.
8-ايذه يا ايذه مال امير: عده اي معتقد اند که نام «ايذه»از کلمه« آنزان »در دوران عيلاميان گرفته شده که در کثرت استعمال به ايذه تبديل گرديده است.در هر صورت ايذه جزئي از سرزمين اِنشن ياآنشان ياآنزان «به معني دارنده فرّ آسماني»است ودر روزگار عيلامي ها مرکز مهمي به شمار مي رفته است چنانچه تختي خي کوترناخوته (669تا717ق.م)درسنگ نوشته هاي شوش وکولفرح خودراپسرشوتروکناخونته وحاکم آنزان شوشونکا مي داندونيزکوروش پادشاه هخامنش با افتخار خود را فرمانرواي آنشان مي دانست.(22/1362: 42)
با توجه به شباهت حروف ايذه وآنزان مي توان گفت که اين نام از همان نام باستاني خود؛ يعني آنزان مشتق شده است . آنزان آن زمان عيلام ، دوره ي بعد اينزان و سپس ايــنزه و بعدازمدتي ايذج و سرانجام براثرکثرت اسـتعمال ايذه ناميده شده است.
برخي معتقدند که«کلمه ايذه همان است که عربان معرب نموده ايذج گفته اند و صاحب قاموس فيروزآبادي آن رابروزن حيدر ضبط کرده» (11/1359: 61) لفظ ايذج يا ايذه در دوران باستان تا قبل از سقوط سامانيان بوسيله مسلمانان به اين شهر اطلاق نشده است ودردوران اسلامي است که مورخين وجغرافيادانان مسلمان درمتون تاريخي يا جغرافيايي اين شهررابه نام ايذج ناميده اند.
نام ايذه در سال1314ه.ش.در زمان رضاخان مجدداً احياءگرديد وامروزه نامي که به صورت رسمي واداري استعمال مي شود همان ايذه است ودرپاره اي موارد همراه باپسوند مال امير نيز خوانده مي شودکه ايذه مال اميرگفته مي شود.
مال امير در متون قديم جغرافيايي :
جغرافي دانان قديم در آثار خود به خصوصيات جغرافيايي اين شهر اشاره کردند .اصطخري درمسالک وممالک هنگامي که حدود خوزستان را ذکر مي نمايد به ايذج اشاره دارد ومي نويسد :«در همه ي خوزستان کوه وريگ نبود مگر به شوشتر وگندي شاپور و ايذج تا حدود سپاهان.»(6/1368: 90)
ابن حوقل در صورة الارض نيز به کوهستاني بودن آن اذعان دارد (4/ 1366: 25و29).مستوفي در نزهه القلوب به بدي آب و هواي مال امير(ايذج)اشاره دارد و دليل آن را نيز بسته بودن شمال شهر بيان مي کند امّامي نويسد :«آبش گواراه بود زيرا که تاکوه برف چهار فرسنگ است»(40/1362: 70)و فاصله ايذج تا اصفهان را چهل وپنچ فرســنگ ذکر کرده است.(40/1362: 51)
مقدسـي در احسن التقاسيم ، مال امير را از نظر آب و هوا و کوهستاني بودن با اسـد آباد همدان مقايسه کرده است و مي نويسد: «آن مانند اسد آباد همدان در ميانه کوهستان واقع شده و برف بسيار در آن جا مي بارد و يخ آن جا را به اهواز و ساير نواحي برند وآب آشاميدني آن ها از چشمه اشکفت سليمان است و زراعت آنان به آب باران است و خربزه و ساير چيزهاي خوب دارد.»(12/1361: 407-413)
به نظر مي رسد گفته ي مستوفي درمورد بدي آب و هواي مال امير واقعيت ندارد. به علّت کوهستاني بودن مال امير ، داراي زمستانهاي سرد و تابستانهاي معتدل است . ونوشته مقدسي درباره حمل يخ از ايذج به اهواز با توجه به وسايل حمل ونقل آن زمان دور از ذهن به نظر مي رسد.مؤلف حدودالعالم به کوهستاني بودن مال امير(ايذج) وفراواني نعمت وصنايع پارچه بافي دراين شهراشاره دارد«ايذج شهريست[به خوزستان]باسوادهاي سخت خرم وآبادان بانعمت وخواسته بسيارخيزدوديباي پردۀمکه آن جاکند .»(42/1340: 139)
ياقوت حموي درمعجم البلدان به ويژگي هاي اين منطقه نظر افكنده و از وضعيت جغرافــياي شهرستان، مناطق کوهستاني،قابليت کشاورزي و رود خانه کارون سخن گفته است و به نکته اي ديگر اشاره كرده است که در نوشــته هاي ديگر جغرافيادانان کمتر به چشم مي خورد و آن وجود دو درياچه در مال امير است که در دو فرسنگي شهرستان واقع شده اند يکي به نام «منگر»بر وزن لشکر که آنرا «شط مال امير » نيز مي گويند که محل گردآمدن آب هاست و اين گـرداب را«فــم البواب» نام نهاده اند که اگر آدمي يا جانوري در آن افتد بچرخد تا بميرد آن گاه آب آن را به کنار اندازد و شگفت آن است که آن را فرو نمي برد . گويند اززير کوه راهي دارد که آب آن به طرف کارون ازآن راه مي رود وديگـري درياچه بندان که در جنوب منگراست وآب آن به منگر مي آيد اين يکي کوچکتر ازمنگر است و در برخي سالهاي خشکسالي ،خشک است .(24/1362: 61)
ابودلف در سفر نامه خود خصوصيات جغرافيايي و ويژگي هاي مال امير را بيان نموده ،از جمله زلزله خيز بودن مال امير که در سنوات اخيرنيز به اثبات رسيده است و معلوم گرديده که مال امير بر روي خط زلزله قرار دارد. وجود معدنهاي زيرزميني نيز از ويژگي هايي است که ابودلف براي مال امير برشمرده، ودرسفر نامه خود ضمن ذکر خصوصيات اين شهرستان مي نويسد: «ني شکر آن جا از ني شکر ساير نواحي اهواز به ميزان 40درصد آبدارتر است شکر آنجا مطابق روش سجزي ومکراني عمل مي آيد.»(5/1342: 87و88)
اگرچه امروزه کشت نيشکر و کارخانه قند در مال امير وجود ندارد، امّا با توجه به شرايط مساعد آب وهــوايي وتحقيقات وآزمايشهاي به عمل آمده در اين خصوص اين مسئله دور از ذهن وبعيد به نظر نمي رسد.
در زمان هاي قديم کشت گياهان طبي در مال امير معمول بوده،علاوه بر آن بعضي از گياهان به صورت خودرو در آن جا رشد ونمو مي کردند که مصرف طبي داشته اند و جغرافيادانان در آثار خود به اين موارد اشاره نموده اند.ابودلف آورده است:«دراين محل يک قسم گياه «قاقلي(7)»مي رويدکه عصاره آن براي معالجه نقرس مفيداست»(5/1342: 87و88)
مؤلف «مِرآتُ البلدان »نيز به وجود گياهان طبي در مال امير نظرافكنده است.(7/1367: 175-177)
مؤلف کتاب جغرافياي تاريخي سرزمين هاي خلافت شرقي ضمن بر شمردن ويژگي هاي جغرافياي مال اميراز پسته اين شهرستان سخن به ميان آورده است و چنين نوشته است: «درآنجا بهترين نوع پسته به عمل مي آمد» (39/1364: 263و264) اگر چه ممکن است شر ايط آب وهوا و خاک جهت کشت اين محصول مساعد باشد امّا در زمان فعلي در هيچ نقطه اي از اين شهرســتان درخت پسته وجود ندارد ولي ممکن است پسته مدّ نظر مؤلف پسـته کوهي باشد که در اصطلاح محلي با لهجه لري «بَنَک»گفته مي شود در اين صورت مصداق داشته و درنواحي کوهستاني منطقه به فراواني يافت مي شود.
مال امير در آينه ي تاريخ
آغاز شكل گيري وسابقه تاريخي مال امير به سه هزار سال قبل از ميلاد مربوط مي شود ؛ يعني در جريان حکومت عيلاميان که مال امير مرکز ايالت آنـزان يا آنشان اين حکومت- عيلاميان- بود و دليل ما نيزآثار فراوان وکتـيبه هاي موجود در غار« اشکفت(8)» سلمان و«کول فره»است . چنانچه ياقوت حموي در معجم البلدان آورده است :«ايذه هم نام ولايت و هم نام شهر حاکم نشين آن نواحي بوده اين سرزمين در روزگار باستان يکي از نواحي آبادگيتي و از مراکز تمدن قديم بوده و به طوري که از سنگ نوشته هاي کول فره و اشکفت سلمــان به دست مي آيد در ايام عظمت عيلام ، اهميّتّي بسزا داشته است و مرکز آنزان ياآنشان قديم در اين سرزمين بوده است. » (24/1362: 61)
بيشترين نقوش برجسته عيلامي در شهرستان مال امير واقع شده اند . به همين جهت مال امير راشهر سنگ نگاره ها مي نامند . نقوش برجسته ي عيلامي دراين شهرستان در چهار نقطه واقع گرديده اند که از نظر موقعيت مکاني -با توجه به اينکه فاصله اين نقوش با هم از ده کيلومتر بيشتر است - و از نقطه نظر شيوه حجـاري دقيقاً به هم شبيه هستند و اين نشان مي دهد هنرمنداني به صورت گروهي با هم کار مي کردند و به خلق اين آثار مي پرداخته اند .
بيشترين نقوش برجسته عيلامي اين شهرستان در منطقه اي بنام کول فره واقع گرديده به سبب کثرت نقوش کول فره اين منطقه را موزه طبيعي نقوش و خطوط مي نامند و نقوش اين منطقه شامل مراسم نيايش مي باشد که به همراه اين مراسم صحنه قرباني و نواختن موزيک نيز بر روي سنگ نقش گرديده اند . از جمله ي ديگر نقوش شهرستان مال امير مي توان به اشکفت سلمان ،خنگ اژدر و شه سوار اشاره کرد .
چنانکه اشاره کرديد اين شهر در دوران عيلامي ها از چنان اهميتي برخوردار بود که گفته اند: مال امير ،همان ايالت اليمائيديا اليمائيس قديم است.چنانچه تخي خي کوتر ناخونته (669تا717ق.م) در سنگ نوشته هاي شوش و کول فره خود را پسر شوتروک ناخونته و حاکم آنزان شوشونکا مي داند.
در کناره ي شمال شرقي کوههائي که جلگه مال امير به آن ها محدود مي شود ، نقوش برجسته ي كول فره قرار دارند که به خط عيلامي نوشته شده اند و اکثر آن ها بنام سلطاني موسوم به(هاني)پسر (تاهي هي)مي باشند .لايارد انگليسي در سال 1841 ميلادي تعداد تصاوير اين نقوش برجسته را به 341تخمين زده است.ازروي ساير کتيبه هاي عيلامي که در ناحيه سومر به دست آمده است معلوم شده است که هاني درحدود1000سال پيش ازميلاد مي زيسته است ولي تاکنون نتوانسته اندتعيين کنند که اين سلطان بر تمام عيلام حکومت داشته يا فقط در يک ناحيه از آن يعني در مال امير فرمانروايي مي كرده است .
مؤلف کتاب تاريخ سرزمين عيلام از اهمّيّت مال امير در زمان عيلامي ها سخن گفته است او اعتقاد دارد که مال امير همان ايالت اليمائيد است و نقوش برجسته و متعدد اين شهر را مربوط به اواسط هزاره ي دوم قبل از ميــلاد مي داند . وهمچنين نوشته است که عيلامي ها کشور خود را آنزان سوسونکا مي خواندندو آنزان ياآنشان به منطقه ي شرقي وجنوب شرقي مال اميراطلاق مي شده است .(26/1374: 38،28،26)
دهخدا در لغت نامه زير کلمه مال امير از مجسمه ها وکتيبه هاي اين شهر ياد مي کند.(25/1343: 97)
درواقع اين سرزمين مهد و پرورشگاه يکي ازتمدن هاي بزرگ باستاني ؛ يعني عيلام است.سـرزمين عيـلام که عيلاميان خود آن را «هالتامتي »مي خواندند ، گرچه قلمرويي فراتر از خاک بختيـاري را شــامل مي شد ،امّا يقيناً خاســتگاه اوليه ي عيلاميان پيش از سکونتشان در دشت ها ، کوه هاي بختياري بوده است که بعدها با فرود آمدن عيلاميــان از کوه ها به دشت و پايه ريزي شهر هايي چون آنزان و شوش تمدنشان باليده و شکوفا شد. (44/1374: 19)
در جنگ بين آشور وپارس ،عيلام بدست آشور از بين رفت واين سرزمين به دو بخش تقسيم شد و قسمت شمالي آن ؛ يعني آنزان به دست پارسها افتاد که از مدّتها پيش دراين ايالت مسكن گزيدند و حقي براي خود قائل شده بودند .چنانكه زماني كه هنوزابتداي جنگهاي آشور و عيلام بود ، چيش پيش Chish Pish(640-675ق.م)يکي از رؤساي پارس ها و مؤسس حکومت هخامنشي اين ايالت را عمدتاًدر تصرف داشت و عنوان شاه انشان به خود گرفته بود .(20/1372: 11)
بنابراين مي توان گفت که : اين شهر در زمان هخامنشيان همچنان داراي اهمّيّت و عظمت بود تا جائي کــه کـوروش پادشاه هخامنش نيز با افتخار خود را فرمانرواي آنشان مي دانست.
دراينکه سرزمين اوليه ي حكومت هخامنشيان چه منطقه اي بوده است ؟ آيا ارتباطي با مال امير يا آنزان آن زمان داشته است يا نه؟ موّرخان به اين سؤال پاسخ هاي متفاوت و بعضاً متضادي داده اند. اغلب موّرخان ايراني به طور نادرست، پارس را سرزمين اوّليه هخامنشيان دانسته اند . درحالي که چنين نظريه اي مردود به نظر مي رسد. زيرا هخامنشيان تيره اي از طايفه ي پاسارگارد بوده اند که به همراه طوايف ديگر پارس قبل از به قدرت رسيدن ، در منطقه ي انـشان يا آنـزان (لر نشين بختياري )به سرمي برده اند. به عبارت ديگرمي توان گفت: خاستگاه هخامنش مال امير بوده است نه پارس.
مؤلف کتاب«خوزستان و کهگلويه و ممسني»انشان،آنزان وپارس را به عنوان سه منطقه جداگانه مطرح نموده و معتقداست : انشان شامل نواحي کوهستاني شمال خوزستان (مال امير)آنزان شامل مناطق کهگيلويه وبوير احمد وپارس رافارس كنوني دانسته است.(11/1359: 372و373)
اين نظريه نيز نادرست است زيرا انشان همان آنزان مي باشد که بعداًپارس نام گرفته است.(14/ 1374: 66)
امّا گير شمن معتقد است که: پارسوماش محّل اوّل هخامنشيان درشرق شوشتر يعني سرزمين مال امير(38/1349: 85).
ومؤلف کتاب تاريخ اجتماعي ايران نيز اين نظر را تأييد کرده است .(28/1354: 164و381)
پارسياني که درمنطقه پارسوماش(پارسواش)واقع درمال اميرمستقر شدندتوانستند به رهبـري هخامنش حکومت کوچکي بوجود آورند.هانسمن معتقد است که: چيش پيش (675-640 ق.م) پسرهخامنش باني سلسله ي هخامنشي است که لقب پادشاه بزرگ انشان راداشته. جانـشينان چيش پيش يعني کوروش اول وکوروش دوم(بزرگ)نيز لقب پادشاه انشان را داشته اند. امّا بعداها نام قبيله خود يعني پاسارگاردي را جايگزين انشان باستاني که مناطق ديگر به آن اضافه شده بود کرده و آن را پارس ناميدند.(14/1374: 68)
ظهور کوروش و تسلّط وي بر دولت ماد و احداث بزرگراه هاي مهمي که شوش را به هگمتانه متصل مي کرد، آغاز دوره اي جديد ازيکپارچگي سرزمين هاي ايران وعمران شهرهاي مختلف اين ديارگرديدومال اميرنيزبه عنوان منطقه اي که دربين اين شهر ها واقع شده بود، تأثيرات شگرف وبنيادي به خود ديده ومال امير در دوران داريوش نيز به توسعه و ترقّي خود ادامه داد و راههاي بسياري که به دستور اين پادشاه در دامنه جبال زاگرس احداث گرديد، سبب آرامش منطقه و حفظ اهمّيت اين سرزمين گرديد.
منطقه مال امير در هنگام حمله ي اسکندر و جانشينان او داراي اهمّيّت بوده است به طوري که در زمان داراي ســوم ، آخرين پادشاه هخامنشي - که از اسکندر مقدوني شکست خورد - مردم منطقه مال امير با مقاومت خود در مقابل سربازان مقدوني منطقه را به يکي ازمراکز عمده مقاومت در برابر سربازان يوناني تبديل کرده بودند آن چنانکه مورخـــين نوشته اند:
اسکندر پس از فتح وتصرف شهر شوش به سمت فارس حرکت کرد. زيرا به او گفته بودند که: اصطخرکرسي اعظم ممالک ايران و جايگاه سرير سلاطين فارس ،عرصه ي تاخت وتاراج گرديده است و خزاين و دفاين پادشاهان سلف از دست خواهد رفت .دراثناي طريق به رود خانه ي پاسي تيکر رسيدکه از «اوکسين»سرچشمه مي گرفت و آن کوهستاني است بسيار سخت و عبور از آن در نهايت صعوبت و بسيار مشکل است .اسکندر پس از آن با اردوي خويش از رودخانه پاسي تيکر عبور کرد وداخل کوهساراوکسين شد که سرحدخاک سوس وبه مملکت پارسي منتهي مي گردد و بعد از طي طريق وارد جلگه اي شد که اطراف آن را جبال بلند وپوشيده از درخت احاطه کرده بودند ودر اواسط اين جلگه شهري خوش وضع وخوش منظر وآراسته واقع شده بود .اسکندر در حوالي شهر اردو زد و در اين جا با اسيران يوناني برخورد کرد که اين اسيران را پادشاهان ايراني قبل از اسکندر درجنگ هاي خود با يونان به اسارت گرفته بودند و در حوالي مال امير سکني داده بود که اسکندر باآنها مهرباني وعطوفت نمود وپس از تصرف مال امير آن جلگه خضراءرابه اقطاع به اسيران يوناني واگذار نمود .(16/1363: 179-182)
لازم به ذکر است که اسکندر ونيروهاي بي شمارش بعد از شکست دادن داريوش سوم در منطقه ي مال امير مورد محاصره قرار گرفتند و اگر راهنمائيهاي اسيران يوناني نبود، شايد مقدونيان از تنگناي ايجاد شده جان سـالم به در نمي بردند و نمي رفت آنچه بر پهن دشت کشور آرياها رفت ، همه ي تاريخ نويسان نام آن شهر را که اسکندر در آن جا محاصره شد، اوکسين نوشته اند که در کنار رودخانه پاس تيکرس بوده ومحققين کنوني پاس تيکرس را رود کــارون مي دانند.(17/1371: 281-287)
برخي معتقدند:مقصود از پاس تيکرس اصطلاح آن زمان همان دجيل است به خصوص با ملاحظه اينکه لفظ پاسي تيکر در لغت قديم به تصريح اهل لسان به معني خردروداست ،چنانکه لفظ دُجَيل بر وزن رُجَيل در لغت عرب مصغّر دجله است ومقصود از کوهستان اوکسين که پاسي تيکر ازآن جا سرچشمه مي گيرد، همان زرد کوه بختياري فعلي است که اکنون نيز منبع و منشأ آب هاي کارون است .(16/1363: 63)
موّرخان يوناني در ذکر قدرت يافتن اين سرزمين از مبارزات پرشکوه آنان در مقابل هجوم سپاه اسکندر مقدوني به ايران سخن به ميان آورده اند . در حمله ي اسکندر مقدوني به ايران در سال (330ق.م)،کوه نشينان،برحسب ظاهر ،تحت نفوذ وي در آمدند.اسکندر بعد از فتح شوش به طرف پرسپوليس پيشروي کرد.عشاير کوه نشين مال اميرطبق معـــمول، تقاضاي دريافت حق عبور داشتند که با حمله غافلگيرانه اسکندر به مناطق مسکوني مال امير دريافت عوارض حق عبور ملغي شد .(15/1369: 57)
پس ازتسلّط اسکندر مقدوني برمنطقه ي مال امير ، تحت تأثيرفرهنگ مسلط يوناني قلعه ها و استحکامات درسرزمين هاي اشغالي به وجود آمد و سربازان يوناني دراين مراکزاستقراريافتند تابتوانندازهجوم احتمالي اوکسيان (ساکنان مال امير)ممانعت به عمل آوردند.معمولاً اين قلاع نظامي در مناطق صعب العبور کوههاي زاگرس در قسمتي که سرزمين مال امير کنوني تالردگان رادربرداشت بنا گرديده بود امّاسربازان يوناني که دراين دژها استقرار يافته بودند،به توصيه ي اسکندر با دختران ايراني ازدواج کردندواين منطقه از امتيازات شهري برخوردار شده وبه مسکن دائمي اينان تبديل گرديد.(37/1356: 30)
ابتکار اسکندردر ساختن قلعه هاو دژهاي مستحکم با دلاوري هاي عشاير ساکن درمال امير، باشکست مواجه گرديدوقوم غالب تسليم فرهنگ قوم مغلوب شد. يوناني ها پس از چندي جزئي ازاقوام کوه نشين گرديدندوبااتحادباآنهادر زمانيکه تمامي ايران عرصه آشوبها و جنگ هاي خونين جانشينان اسکندر بر سر تقسيم مرده ريگ وي بود، دولت مستقل آليمائيس را بنيان نهادند وبا هدف بازگشت عظمت از دست رفته ي ايران به مبارزاتي سخت با سلسله شاهان سلوکي برخاستند.دولت اليمايي دردوران اوج شکوفايي خود با آوردن شکستهاي متمادي به آنتيوخوس سوم،پادشاه سلوکي و قتل وي سرزميني به وسعت سواحل خليج فارس تا شمال غربي ايران را متصرّف گرديد، اين دولت نقش زيادي در به قدرت رسانيدن اشکانيان واضمحلال سلوکيان داشت .(1/1374: 17)
نقش دولت آليمائيس در به قدرت رسانيدن اشکانيان با تلاش اين فاتحان در تعيين منطقه شمي (در45 کيلومــتري مال امير)به عنوان پايتخت تابستاني اين سلسله و نيز بناي بزرگترين معبد مقدس ايرانيان در اين محل به خوبي جلوه گر شد .
معبد مقدّس پارتها در منطقه ي شمي که با نشانه هايي از معماري يوناني مي باشد ودر کوه هاي شمال غربي مال اميرقرار دارد، بهترين دليل بر عظمت و اهمّيت اين منطقه در دوره سلوکيان واشکانيان است.اين معبد باز، ديوارهايش با ستون تزيين شده بود.نمونه موفقيت ممتاز وپرشکوه اين سرزمين در دوران پانصد ساله حکومت اشکانيان ،مجسمه بلند مفرغي يکي از بزرگان پارتي است که شايد از آنِ يک فرمانرواي دست نشانده پارتي باشد... .سر وتن اين مجسمه را جداگانه ريخته اند ... .جامه تقريباًپشمينه ،لباس پارتي ها وبلندي6پاو6اينج(2متر)مربوط به 50ق.م يا100م. مي باشددرموزه ايران باستان درتهران مضبوط است مي باشد. (35/1355: 30)و(36/1365: 167)
گيرشمن دربارۀ آثار تاريخي مال امير در زمان اشکانيان وتأثير هنر يوناني در آن مي گويد: «مهمترين بناهايي که از عهد پارت شناخته شده اند، بدون شک مجسمه بزرگ مفرغي است که در شمي ناحيه اي که متعلّق به اليمايي قديم به دست آمده معبدي که اين مجسمه در آن پيدا شده نزديک مال امير قرار دارد. »(38/1349: 330)
سر اورال اشتاين ، باستان شناس معروف انگليسي، که مدّتي در خوزستان مشغول مطالعات علمي بود، به شمي رفت و در پي کاوش مختصري به اين نتيجه رسيد که : در شمي معبد بزرگي به سبک يوناني وجود داشته است که :درنتيجه ي حريقي خراب شده و درميان معبد نمازگاهي بوده است و اطراف آن در حدود پنچ يا شش مجسمه قرار داشت که همگي بر زمين افتاده اند و پايه هاي آن ها هنوز در محل خود باقي است.
ولي از همه زيباتر سر برنزي مجسمه است و بدون شک يکي از زيبا ترين تصاويري است که از اسکندر مقدوني باقي مانده و ارزش آن از ساير آثار مال امير زيادتر است باستان شناسان نامبرده ظاهراً اين مجسّمه را موقتاً براي مطالعه به لندن بردند.اين سر مجسمه به احتمال قوي تصوير صادقي از صورت سردار مقدوني اسکندرمي باشد. زيرا در نوشته هاي يوناني چنين نقل شده است: اسکندرسر خود را متمايل به يک طرف نگاه مي داشته است به طوري که در گردن او يک انحرافي ايجاد مي شد و اين تمايل سرو گردن در اين سر مجسمه و قسمتي از گردن آن که باقي مانده است، کاملاًمشاهده مي شود.
چنين به نظر مي رسد که اين سرزمين بعد از هخامنشيان ودردوره ي سلوکيان واشکانيان هم اعتبار خودراحفظ کرده است چنانکه از کشفيات به دست آمده ازجاي جاي اين ولايت مانند مجسمه مردپارتي ازشمي وجام گِلين وکوزه هايي که از تخت کاشان،35کيلومتري مال اميربه دست آمده و وجود نام هاي مانند هَلاگُون،اَ لْهَک،تاشار،جِهِ جِه،ناشليل بر مي آيددر زمان جانشينان اسکندريعني سلوکيان وپس از آن ها درعهداشکانيان داراي اهميت بوده است (9).
مؤلّف معجم البلدان نيز از عظمت مال امير در روز گار سلوکيان سخن گفته و معتقد است: يوناني ها در اين خاک آبادي هايي ساخته بودند و کلمه هَلاگُون و مسکوکاتي که در زير زمين در آورده شده را شاهدي بر اين مطلب دانسته است .(24/1362: 61)
در عهد ساسانيان ، مال امير داراي عظمت واعتبار خاصّي بوده و در اخبار اسلامي مکرّر از اين شهر نام برده شده است . به طوري که مقدسي نوشته است:«ايذج مهمترين شهرهاي اين ولايت است وپادشاه آن تقريباًمسـتقل عمل مي کند.»(12/1361: 407-413)
در دوره ي ساسانيان از احداث و توسعه راهها در اين منطقه سخن به ميان آمده و عده اي از نويسندگان برخي ايل راههاي فعلي بختياري را يادگار آن زمان مي دانند، از جمله، راه ايل رو دزپارت(دسبارد) كه از مال امير به شهرکرد منتهي مي شود. به طور کلّي مي توان گفت : بخش عظيمي از راه هاي کنوني کوچ ايلات در زمان ساسانيان احداث شده است.
اگرچه در دوره ي پادشاهي ساسانيان شاهد ظهور و بلوغ شهرهاي آباد و اقتصاد شکوفا هستيم و دشت هاي حاصلخيز ايران زمين عرصه ي احداث بناهاي نوين وبزرگراههاي ارتباطي فراواني گرديد،اما اعتقاد وتکيه شديدساسانيان به امرزراعت _که ريشه دراعتقادات مذهبي دين زردشت داشت_ اين منطقه کوهستاني راکه از فقر زمين هاي مسطح وقابل کشت و نيز آب وهواي نامساعد رنج مي برد از حيطه ي توجّه و اهمّيّت دربار ساساني دور نمود و اين سرآغاز دوران تاريک رکود و عقب ماندگي اجتماعي تجمعات انساني اين ديار گرديد.
درواقع توسعه آباديهامنطقه مال امير در عهد ساسانيان به اوج شکوفايي خود رسيد .زيرا ساسانيان موجب تشويق و رونق بي نظير کارزراعت شدند وبه زمينهاي زراعتي وسعت بخشيدند.آنها دامنه کوه ها و دره هارا آباد کردندو نظام آب رساني راگسترش دادند.زيرا ازدياد جمعيت استفاده زراعي بيشتري از هر نوع زميني را سبب مي شد،امروزه به همين نسبت در تمام نقاط بختياري آثاري از اين تراکم جمعيت مشاهده مي شود.
رودکارون،دست کم درآبراه خود درسرزمين بختياري درعهدساسانيان داراي شش پل بود.همچنين ازگذرگاههاي ايام کوچ دوران کهن اکنون هم استفاده مي شود و جاده هاي ارتباطي نزديک به هم در تمام سرزمين بختياري مشاهده مي شود ،گهگاه جاده هاي سنگفرش ديده مي شود .درزمان ساسانيان به فرمان مادراردشير پل خره زاد را بر روي رودکارون بنا کرده اند که کاروانيان ازروي آن عبورمي کرده اند،همه جهانگردان متفقاً از اين پل به نام عجايب تاريخي سخن به ميان آورده اند .(10)
راولينسون به بزرگراهي اشاره دارد که در زمان ساسانيان ساخته شده که تنها راه ارتباطي بين شوشتر و اصفهان است امروزه اين جاده راجاده اتابک مي نامند.وي درخصوص اين جاده مي گويد:«اين همان جاده اي است که استرابون ازآن نام برده ومنطقه گبيانه(نواحي اصفهان قديم)را از طريق عيلام به سوزيان متصل مي کرده است و باز يقين دارم اين همان راهي است که آنتيوخوس و مهرداد از طريق آن به آتشکده عيلام رسيده اند وبه دليل عظمت ونيروي بسياري که در اين جاده به كار رفته است ، ناچارم آن را يك جاده بسيار باستاني فرض کنم.»(27/1362: 107و108)
نشانه هايي ازدوران ساسانيان در همه جاي اين ولايت وجود دارد مانند آثار موجود در تنگ کرد واقع در مُنگشت،آثار فراواني در دهدز ،قلعه سرد،تنگ چِوِر در منطقه سيدخِدر ،پل آبدوغ،آثار بجاي مانده بر بلنداي قلُه بيرون ووجود آثار وسيع که در منطقه سوسن است همچون سُمِ دُلدُل،بناي کاخ چهلستون در مال ويران (11)، جاده بين ده ميرون وآب بيد ،آثاري درسرانبارودو پل به جا مانده پايين تر ازده شيخ ،راه سنگفرش درگِل بَرْدَر،دوقلعه قديمي در نزديکي دشت کرتان و آثار قلعه اي در قُله بيلوا و غيره كه نشان از دوره ي ساسانيان وجود دارد نشان از اهمّيّت مال امير در اين دوره است .
آنچه ازسنگ نوشته ها ،حجاريها،مجسمه ها،تپه ها،خرابه هاوساير آثار باستاني موجوددرمال امير و اطراف آن برداشت مي شود،حاکي از قدمت سه هزار ساله قبل از ميلاد اين شهر دارد که درزمان عيلام داراي اهمّيّتي بسزا بوده است ودردوره ي سلوکيان وپارتيان نه تنها از رونق نيفتاده است بلكه در دوره ي ساساني نيز يکي از شهرهاي آباد وپُر جمعيت ايران به شمار مي رفته است.
پس از سقوط ساسانيان ودر دوران اسلامي مال امير منطقه اي بوده که به راحتي تسليم نشد و يکي از محدود مناطقي بود که نفوذ اسلام در آن جا با تأخير صورت گرفت ، مال امير در زمان ظهور اسلام آنچنان اهمّيتي داشت که فتح آن يکي از اهداف سپاهيان مسلمان بود که بوسيله عبدالله بن عامر فتح گرديد.
ياقوت در معجم البلدان و ابودلف در سفرنامه خود از جمع آوري خراج در مال امير که يک ماه پيش از نوروز ايراني آغاز مي شد و اين رويه با رسم معمول درسايرنقاط جهان مطابق نيست سخن گفته اند.(5/1342: 61) امّا دقيقاًمشخص نکرده اند که اين خراج در دوره ي قبل از اسلام يا در دوره ي اسلامي پرداخت مي شده است.
مال امير در قرون اوليه اسلامي تا به قدرت رسيدن اتابكان
مقدسي از آباداني اين شهر در قرن هاي نخستين اسلامي سخن گفته است.(12/1361: 407-412) از اوّلين موّرخاني که به هنگام بيان حوادث وتحوّلات ناشي از هجوم اعراب به مال امير اشاره کرده اند مي توان از ابن اثير وطبري نام برد.طبري هنگام شرح حوادث سال هفدهم هجري به ايذج پرداخته است ومي نويسد:«پس از جنگ نعمان وهرمزان در اَزْبک که هرمزان شکست خورد ورامهرمزرا رها کرد وسوي شوشتر رفت ، نعمان نيز از اَزْبک سوي رامهرمز رفت،آنگاه سوي ايذج رفت و تيرويه درباره ي ايذج صلح کرد که نعمان پذيرفت و وي را گذشت وسوي رامهرمز بازگشت و آنجا مقر گرفت.»(31/1368: 1896)
ابن اثير نيز در الکامل هنگام شرح حوادث سال هفدهم هجري به ذکر نام ايذج پرداخته است واز حرکت سپاه نعمان بن مقرن پس ازتصرف رامهرمز به سوي ايذج صحبت مي کند که باتيرويه برسرايذج پيمان آشتي بست .(2/1368: 1470)
فاتحان مسلمان عرب از سرزميني به ايران پا نهاده اند که با دشت هاي کويري وهموار عربستان احاطه گرديده بود و اين عامل مهمي گرديد تا اين مهاجمين پس از استيلا برفلات ايران به اقامت دردشت هاي هموار وجلگه هاي حاصلخيز اين منطقه رغبت بيشتري نشان دهند.طبيعي بود که منطقه مال امير به علت کوهستاني بودن وشرايط اقليمي خاص خود با نوع زندگي فاتحان عرب تفاوت داشت و به همين جهت بعد از ورود اعراب به ايران چندان تمايلي براي تصرف اين منطقه از خود نشان نمي دادند.
در برخي منابع از مقاومت اهالي مال امير در مقابل لشکريان ابوموسي اشعري وسپاه او سخن به ميان آمده است و امّا بنا بر قول بلاذري در فتوح البلدان اين منطقه توسط عبدالله ابن عامر صورت گرفت: «از جمله بلادي که عبدالله بن عامر بگشود،بلاد سنبيل وزط بود.اهل اين دو بلاد کافر شده وجمعي از اين کردان به ايشان پيوسته بودند.عبدالله ايذج راپس از نبردي شديد بگشود وابوموسي سوس وتستر ودورق راعنوه فتح کرد. » (19/1337: 533)
اين منطقه مانند ديگر نقاط ايران تا اواخر قرن سوم هجري زير نظر خلفا اداره مي شد.امّا در قرن چهارم هجري وضع به تدريج دگرگون شد ومردم ايران در گوشه وکنار قيام کردند وخود را از سلطه خلفا رهانيدند، به طور کلي اوضاع ايران در قرن چهارم هجري از نظر سياسي به شرح زير بود: در طي نخستين سده ي چهارم هجري(دهم ميلادي) ايران به سه حوزه قدرت مهم تقسيم شده بود.مشرق ايران ماوراءالنهروخراسان تابع سامانيان بود که کمابيش برولايات سيستان وکرمان درآن سوي منطقه بياياني دشت کويرودشت لوت نيز اعمال قدرت مي کردند.ايرانيان کوه نشين حاشيه جنوبي درياي خزر تحت فرمانروايي پادشاهان زيديه طبرستان وامراي متعهد محلي بودند وايرانيان مناطق جنوبي «منجمله لر بزرگ» تحت حکومت ولايت عباسي به سر مي بردند. (32/1354: 217)
امّا اين وضع مدّت زيادي پايدار نبود زيرا در قرن چهارم ديالمه آل زيار (316-433هجري)بر قسمت جنوبي وجنوب غربي ايران که مناطق لر نشين را نيز شامل مي شد،دست يافتند وهمزمان ديالمه آل بويه(320-447هجري)از شمال ايران قد علم کردند که هرچند به ظاهر مطيع خلفاي عباسي بودند ، امّا در واقع قدرت واقعي را در دست داشتند.(33/1357: 136و137)
دراواخر قرن سوم هجري منطقه لر بزرگ و مال امير در دست بَدَرنامي قرار داشت مورخان دربارۀ اجداد وتبار او اطلاعات زيادي نداده اندو محدوده حکمفرمايي او را به طور دقيق مشخص نکرده اند .پس از درگذشت بَدَرحکومت به پسر زاده اش نصر الدين محمدفرزند هلال رسيد که قلمرواوعلاوه برسرزمين لربزرگ قسمتي ازکهکيلويه بويراحمدوممسني رانيزشامل مي شد. (41/1364: 539)
سرزمين لر بزرگ در قرن پنجم مورد تاخت وتاز ترکان سلجوقي قرار گرفت ودر نتيجه بساط حکمفرمايي ديلميان در اين منطقه برچيده شد.امّا استقرار ترکان در سرزمين لر نشين طولي نکشيد زيرا به فاصله چند سال باني اتابکان لر بزرگ عليه سنقوربن مودود السلغري قيام کرد وآن ها را از ديار بيرون راند. (45/1346: 86) در زمان اين اتابک است که مال امير به عنوان مرکز حکومت آنان انتخاب مي شود ودر عمران وآباداني اين شهر کوشش فراوان مي نمايد .

 

نویسنده: دكتر عزت اله عبدالهي نوروزي


این صفحه را به اشتراک بگذارید

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: پنج شنبه 24 ارديبهشت 1394برچسب:,
ارسال توسط

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 70
بازدید دیروز : 487
بازدید هفته : 1380
بازدید ماه : 2685
بازدید کل : 84446
تعداد مطالب : 175
تعداد نظرات : 52
تعداد آنلاین : 1